شاعرانه های طلبه
شعر های عارفانه عاشقانه







اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        




عشق




جستجو







کد ماوس


 
  لایق باش... ...

لایق باش...

پسری از مادرش پرسید:

چگونه میتوانم زن لایقی برای خودم پیدا کنم

مادر پاسخ داد:

نگران پیدا کردن زن لایق نباش

روی مردی لایق شدن تمرکز کن تا زنی لایق نصیبت شود.


  سحر ...

​?استاد فاطمے نيا :
سحرها را از دست ندهيد ؛

ولو دو رڪعت هم اگر ميتوانيد

نماز (نافله شب) بخوانيد …
در اين زمانه هم كه به بركت موبايل

و تلويزيون و… اكثر مردم تا نيمه شب

مشغول و سرگرم هستند !
سحرها را ضايع نكنيم ،

اگر نماز مستحبي هم نخوانديم ،

حداقل ده مرتبه ” يا ارحم الرّاحمين” بگوييم!
اگر آن را هم انجام ندادي اقلاً

رو به قبله بنشين و بگو:

” سبحان الله والحمدلله و لا اله الّا الله

و الله اكبر”
?اگر در چند سحر با جانت اين جمله را

بگويے ، عالمت عوض ميشود …
#نماز_شب_شب‌نشینے_با_خداست

موضوعات: سخنی باشما, تربیتی(خانوادگی), لحظه ای با علما...., آیا میدانید, نصیحت..., تلنگر
[یکشنبه 1396-08-07] [ 07:22:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  معنای زندگی ...

از همان زمان که “نامه” های بلند بالا شد “پیامک”

“پیامک” شد “استیکر”

از همان زمان که “چای کیسه ای” را 

به “چایی لاهیجان” دیر دم خودمان ترجیح دادیم!

از وقتی “فست فود”

 جای ساعتها  "قل قل قرمه سبزی” روی  "اجاق گاز “مان را گرفت!

از همان موقع که “همه فصل” همه “میوه” ای در اختیارمان بود و یک فصل “انتظار” نکشیدیم تا میوه ی “نوبرانه” مان برسد!

همه چیز باید دم دستمان باشد حتی اگر فصلش نرسیده باشد!

از وقتی هر چیز را “سریع” خواستیم!

از وقتی هرچیز را “آسان” به دست آوردیم!

و اگر آسان بدست نیامدنی بود “رهایش” کردیم

“صبر” و  "انتظار” برایمان کسالت آور و بی معنی شد!
#فاطمه_نعمتی

موضوعات: سخنی باشما, انتظار, ادبی, تلنگر
[یکشنبه 1396-07-30] [ 02:02:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  صبر... ...

#تمارین_صبر 35

?صبور باش،وقتیکه؛

✔️عزت مندی،و خفیفِت میکنن.

✔️درستکاری و بهت تهمت میزنن

✔️به حق دعوت میکنی،و مسخره ات میکنن.

✔️بی گناهی،و آزارت میدن.

✔️صاحب حقی وباهات مخالفت میکنن.

موضوعات: سخنی باشما, تربیتی(خانوادگی), جمله عالمانه, نصیحت...
 [ 10:45:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  چه کردیم؟؟؟؟؟ ...


برای اقاچه کردیم…?

موضوعات: عکس ها, حکایات, سخنی باشما, انتظار, دعا
[جمعه 1396-07-28] [ 06:44:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  زنگوله ...

⚘﷽

می‌گویند آقا محمد خان قاجار علاقه خاصی به شکار روباه داشته. تمام روز را در پی یک روباه با اسبش می‌تاخته تا جایی که روباه از فرط خستگی نقش زمین می‌شده. بعد آن بیچاره را می‌گرفته و دور گردنش، زنگوله‌ای آویزان می‌کرده. در ‌‌نهایت هم ر‌هایش می‌کرده. تا اینجای داستان مشکلی نیست. درست است روباه مسافت، زیادی را دَویده، وحشت کرده، خسته هم شده، اما زنده و سالم است. هم جانش را دارد، هم دُمش را. پوستش هم سر جای خودش است. می‌ماند فقط آن زنگوله!… از اینجای داستان، روباه هر جا که برود یک زنگوله توی گردنش صدا می‌کند. دیگر نمی‌تواند شکار کند، زیرا صدای آن زنگوله، شکار را فراری می‌دهد. بنابراین «گرسنه» می‌ماند. صدای زنگوله، جفتش را هم فراری می‌دهد، پس «تنها» می‌ماند. از همه بد‌تر، صدای زنگوله، خود روباه را هم «آشفته» می‌کند، «آرامش»‌اش را به هم می‌زند.

?این‌‌ دقیقا همان بلایی است که انسان امروزی در پرتو #مدرنیته بر سر ذهن پُرتَنشِ خودش می‌آورد.

موضوعات: حکایات, سخنی باشما, جنگ نرم, داستان های خواندنی, جمله عالمانه
[جمعه 1396-07-21] [ 08:57:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت