شاعرانه های طلبه
شعر های عارفانه عاشقانه







اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        




عشق




جستجو







کد ماوس


 
  سرباز و سرهنگ ...

از شهید نواب پرسیدن:
چرا آرام نمی‌نشینی؟
ببین آیت الله بروجردی ساڪت است

نواب گفت:
آقای بروجردی سرهنگ است من سربازم
سربازاگرڪوتاهی ڪند
سرهنگ مجبورمیشودبیاید وسط

هربارڪه امام‌خامنه‌ای داردمیایدوسط،یعنی ما سربازهاڪم گذاشته‌ایم…

موضوعات: حکایات, اقتصاد مقاومتی, تربیتی(خانوادگی), دعا, آیا میدانید, داستان های خواندنی, جمله عالمانه, تشبیهات, توجه،اطلاع رسانی..., داستانک, تلنگر, خاطرات شهدا
[جمعه 1396-10-15] [ 07:26:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  50درهم دربرابر5درهم ...

? پنجاه درهم #سود در برابر پنج #درهم

? روزی مقداد حضرت #علی علیه السلام را دید و گفت: سه #روز است که چیزی نخورده ام.
? حضرت #امیرالمؤمنین علی علیه السلام رفت و زره اش را به پانصد درهم فروخت و مقداری از آن #پول را به #مقداد داد و برگشت، در راه شخصی را دید که شتری به دستش گرفته و از حضرت خواست تا آن را به صد درهم از او بخرد.
? علی علیه السلام #شتر را خرید و در بین راه شخصی آمد و از حضرت خواست تا آن شتر را به صد و پنجاه درهم به او بفروشد.
? علی علیه السلام شتر را فروخت و در آن حال، #حسن و #حسین را صدا زد تا به دنبال آن شخص بروند.
? #رسول_خدا صلی الله علیه و آله صحنه را دید و فرمود:
ای علی! کسی که شتر را به تو فروخت، #جبرئیل و شخصی که شتر را از تو خرید #میکاییل بود. پنجاه درهمی که از خرید و فروش شتر سود کردی، در مقابل پنج درهمی بود که به مقداد دادی. و َمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْرًا
“#سوره #طلاق ، #آیه 4″

? #بحارالانوار ، ج 41؛ ص 31؛ #مناقب آل ابی طالب، ج 1؛ ص 292، 287 ، همای #رحمت، ص 102 و 103

°•کپی با ذکر #صلوات آزاد است•°

موضوعات: حکایات, تربیتی(خانوادگی), داستان های خواندنی
 [ 07:21:47 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  حج ...

​گفت: سی سال بود تا مرا آرزوی حج بود

و از وصله‌دوزی سیصد و پنجاه درم جمع کردم، امسال قصد حج کردم تا بروم.
روزی سرپوشیده‌ای که در خانه است حامله بود، از همسایه بوی طعامی می‌آمد.
مرا گفت: برو و پاره‌ای بیار از آن طعام. من رفتم به در خانه همسایه آن حال خبر دادم.
همسایه گریست و گفت: بدان که سه شبانه‌روز بود که اطفال من هیچ نخورده بودند. امروز خری مرده دیدم. بار را از وی جدا کردم و طعام ساختم، بر شما حلال نباشد.
چون این بشنیدم آتش در جان من افتاد.

آن سیصد و پنجاه درهم برداشتم و بدو دادم، گفتم: نفقه ی اطفال کن که حج ما این است.
عطار 

تذكرة_الأولياء_را_بخوانیم 

موضوعات: حکایات, تربیتی(خانوادگی), ادبی, داستان های خواندنی, تلنگر
[چهارشنبه 1396-10-06] [ 10:10:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  تاریخ ...


بسم الله الرحمن الرحیم

فریاد مهتاب(فریادی به بلندی تاریخ)!

فاطمه علیهاسلام در بستر بیماری قرار گرفته است ، این همان چیزی بود که دشمنان می‌خواستند ، آنها می‌خواستند فاطمه علیهاسلام را خانه نشین کنند تا دیگر برای دفاع از علی علیه السلام از خانه بیرون نیاید .

فاطمه علیهاسلام از یک طرف داغدار پدر است ، هنوز مصیبت او را فراموش نکرده است ، از طرف دیگر مظلومیّت علی ، قلب او را به درد آورده است .

اگرچه فاطمه علیهاسلام بیمار شده است ، امّا هنوز به فکر یاری امام خود است ، او دختر خدیجه علیهاسلام است ، همان بانویی که تمام ثروت خود را در راه پیامبر صلی الله علیه وآله خرج کرد و او را یاری نمود . فاطمه علیهاسلام هم می‌خواهد اکنون با ثروت خود علی علیه السلام را یاری کند .

اگر ابوبکر با پول توانست عدّه زیادی را به سوی خود جذب کند، چرا من این کار را نکنم؟

وقتی آنها پول را در راه باطل خرج می‌کنند ، چرا من پول خود را در راه حقّ صرف نکنم
فاطمه به فکر آغاز یک نبرد اقتصادی است ، امّا او چگونه می‌خواهد این کار را انجام بدهد؟

مگر او چقدر پول دارد؟ شاید تو هم خیال می‌کنی فاطمه فقیر است . اگر من به تو بگویم که کسی در مدینه بیش از او سرمایه ندارد، تعجّب می‌کنی .
افسوس که ما فاطمه علیهاسلام را فقیر معرّفی کرده‌ایم ؛ ما باید او را از نو بشناسیم .

فاطمه علیهاسلام کسی است که سالیانه هفتاد هزار دینار سرخ درآمد دارد. آیا می‌دانی این مقدار یعنی چقدر پول؟ بیش از سیصد کیلو طلای سرخ !

حالا تو بنشین حساب کن ، هر مثقال طلا (پنج گرم) چقدر قیمت دارد ، آن را در شصت هزار ضرب کن!

این فقط درآمد یک سال اوست ، اصلِ سرمایه او خیلی بیش از این حرف‌هاست . دشمن خیال نکند فاطمه علیهاسلام بیمار است و میدان را خالی کرده است ، نه، او تازه به میدان مبارزه آمده است .

? نویسنده ، برای من گفتی که او سالیانه هفتاد هزار دینار درآمد دارد ، امّا نگفتی چگونه و از کجا .

خوب ، این سؤل شما بود ، ولی سؤل من از شما که دوست خوب من هستی: آیا نام فدک را شنیده‌ای؟

فدک ، سرزمینی آباد و حاصلخیز است ، این سرزمین ، چشمه‌های آب فراوان و نخلستان‌های زیادی دارد ، فاصله آن تا مدینه حدود دویست و هفتاد کیلومتر است …..(1)……

ادامه دارد…..
قسمت سی و چهارم

کتاب فریاد مهتاب نوشته مهدی خدامیان

?1.معجم البلدان ج4 ص238

#از_شهادت_تا_شهادت

موضوعات: حکایات, داستان های خواندنی
[سه شنبه 1396-10-05] [ 10:48:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  یه روز یه لره.... ...

​?? ﻟﺮﻩ ﺷﻬﻴﺪ ﻣﻴﺸﻪ ﻣﻴﺮﻥ ﺑﺎ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﺵ ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﻛﻨﻦ

.?

.?

.?

.?

.?

.?

.?

.?

.?

.?

.?

.?

ﺑﻪ ﺯﻧﺶ ﻣﻴﮕﻦ ﻳﻪ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺑﮕﻮ ﻣﻴﮕﻪ ﺭﻭﺯ ﺁﺧﺮ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﻧﺮﻭ
 ﮔﻔﺖ

ﻣﻦ ﻧﺮﻡ ﺧﺎﮐﻢ ﻏﺼﺐ ﻣﻴﺸﻪ .

ﺍﮔﺮ ﺑﺮ ﮐﻒ ﭘﻮﺗﻴﻦ ﺩﺷﻤﻦ ﺫﺭﻩ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺧﺎﮎ ﻭﻃﻨﻢ ﭼﺴﺒﻴﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ

ﺑﺎﺧﻮﻥ ﻣﻴﺸﻮﻳﻢ. (سردار شهید بروجردی)
ﺁﺭﻩ ﺭﻓﻴﻖ جوک ﻧﺒﻮﺩ ﺣﻘﻴﻘﺘﻪ?

ﺩﺭ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﻧﻘﺎﻁ ﺍﺭﻭﭘﺎ ﻭ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﻪ ﺯﻭﺟﻬﺎﯼ ﻫﻤﺠﻨﺲ‌باز ﻭﺍﻡ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ

ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ 
ﺍﻧﻮﻗﺖ ﺻﻬﯿﻮﻧﯿﺴﺘﻬﺎ جوکش ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻮﻃﻨﺎﻥ ﭘﺎﮎ ﻗﺰﻭﯾﻨﯽ

ﻣﯿﺴﺎﺯﻧﺪ ..

ﻣﺠﺘﻬﺪﯾﻦ ﺩﺍﻋﺶ ﻭ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺣﻼﻟﻬﺎ ﺭﺍ ﺣﺮﺍﻡ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ 

ﻭﻟﯽ

ﺗﺮﻭﺭﯾﺴﺖ ﻫﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ، ﺟﮑﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﮑﺎﺭﻡ ﻣﯿﺴﺎﺯﻧﺪ …

ﻭﻫﺎﺑﯽ ﻫﺎﯼ ﺳﻌﻮﺩﯼ ﺯﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﻬﺎﺩ ﻧﮑﺎﺡ ﺭﻭﺯﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﻋﻘﺪ 10

ﻣﺮﺩ ﺩﺭ ﻣﯿﺂﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﺠﺎﻭﺯ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ
 ﻭ ﻏﺮﺑﯿﻬﺎ

ﻓﯿﻠﻢ ﻫﻤﺨﻮﺍﺑﯽ ﺧﻮﺩ ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﻭ ﭘﺪﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ

ﻣﻨﺘﺸﺮ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ

 ﻭﻟﯽ ﺟﻮﮐﻬﺎﯼ ﺑﯽ ﻧﺎﻣﻮﺳﯽ ﻧﺼﯿﺐ ﻣﺮﺩﻡ ﭘﺎﮎ ﺷﻤﺎﻝ

ﮐﺸﻮﺭﻡ ﻣﯿﺸﻮﺩ

ﮐﺸﯿﺶ ﻫﺎﯼ ﻣﺴﯿﺤﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﺑﻪ ﮔﻨﺎﻩ ﻭ ﭘﺎﮎ ﺷﺪﻥ ﭘﻮﻝ

ﻣﯿﮕﯿﺮﻧﺪ

 ﻭ جوک آﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺷﯿﻌﻪ ﻣﯽ ﺳﺎﺯﻧﺪ …

ﺟﻬﺎﻧﮕﺸﺎﯾﺎﻥ ﺑﺰﺭگ، ﺩﺭ آﺭﺯﻭﯼ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻟﺮﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺩﯾﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﺑﮑﺮ ﺑﻮﺩﻧﺪ که فرهنگ شهامت و صداقت مردمانش زبانزد عام و خاص است
ﺣﺎلا جوک ﺑﯽ

ﻓﺮﻫﻨﮕﯿﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻮﻃﻨﺎﻥ ﻟﺮ ﻣﯿﺴﺎﺯﻧﺪ …
ﻭ ﻣﺎ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﯾﻢ?
???????

اگر مطلب مورد پسندتان واقع شد لطفا آن را به اشتراک بگذارید.
 به اسراییلیه میگن یه جمله بگو توش آب باشه.
میگه: لوله!!!
???

___??

?خوندن این پیام فقط دو دقیقه از وقتتون رو میگیره لطفا توجه کنید:

?میخوام همه ما یه کار خیلی بزرگ بکنیم ، یه کاری که صداش بپیچه ، کاری نداره کافیه یه ذره همت بکنیم ، از همین لحظه ، همین جا…
?حالا کار بزرگ ما چیه؟؟؟؟
?میخوایم تمام این جوک هایی که با این هزینه های هنگفت و این همه تشکیلات و با اون همه هدف مخرب ، سوی سرزمین ما روانه میشه تا خودمون تخریب فرهنگ و هویت خودمون رو اشتراک بذاریم و لایک کنیم ?
اسم? ترک، لر، کرد، عرب، بلوچ، رشتی و قزوینی و … را از توشون برداریم و

 بجاش بذاریم ،
 ===> یه وهابی <===

 اونقدر این〰〰〰 

 ==> یه اسراییلیه <==
 رو به اشتراک بذاریم که مثل بمب تو دنیا? صدا کنه

 و تو همین BBC و CNN تا یه ماهه دیگه ازش خبر بذارن ، یعنی اونقدر این متن رو نشر بدیم و تمووووم فضای مجازی رو پر کنیم
 تامجبور بشن پوشش خبری بدنش و بفهمن که ایران و ایرانی 7000ساله  شوخی نیس،
 بیش از 7000سال ، پای هر متجاوزگری رو به خاک، عقاید و فرهنگ قطع کرده و مشت محکمی به دهانشون زده ?

این کار بزرگ امروز من و تویه هموطن ایرانی 

اونا این همه هزینه کردن ? 
??اما من و تو بدون هیچ هزینه ای و تنها با چند ?کپی ?ساده میتونیم این کار بزرگ رو انجام بدیم ،

 بنام پیامبر بزرگ ، محمد رسول الله(ص) شروع به اشتراک گذاری کنیم.?

موضوعات: حکایات, تربیتی(خانوادگی), داستان های خواندنی, جمله عالمانه, تشبیهات, توجه،اطلاع رسانی..., داستانک, تلنگر, دانستنی ها, زنگ تفریح
[جمعه 1396-09-24] [ 12:18:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت