شاعرانه های طلبه
شعر های عارفانه عاشقانه







اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        




عشق




جستجو







کد ماوس


 
  لایق باش... ...

لایق باش...

پسری از مادرش پرسید:

چگونه میتوانم زن لایقی برای خودم پیدا کنم

مادر پاسخ داد:

نگران پیدا کردن زن لایق نباش

روی مردی لایق شدن تمرکز کن تا زنی لایق نصیبت شود.


  این متن طولانیه ولی ارزش خوندشو داره.......لطفا بخون ...

​داستان حضور خدا در تمام لحظات ما.. و یا داستان دخالت خدا در زندگی ما… داستان عاشقی است که رنجش.. خواستن خودش نیست… از دست رفتن معشوق و تباه شدن خود معشوق است…خدا نیازی ندارد ما او را بخواهیم… و یا بخوانیم.. اگر گفته مثلا غروره بده… چون غرور تو.. تو را کوچیک و محدود نگه میداره…گناه شیطان مقایسه نبود… بد مقایسه کردن.. بود به جای قیاس فاصله ی خودش با خالق با مخلوق خودش را سنجیده… 

بیاییم شیطان را ناامید کنیم… 

بیاییم لباس سیاه خدا را با توبه و انابه از برش بیرون بکشیم.. و مهدی فاطمه را صدا کنیم..

بیاییم قابل پیش بینی نباشیم.. بیاییم شیطان را شرمنده کنیم… 

بیاییم.. حالا که زندگی ما.. نه زبان و نماز و زیارت ما… ثابت کرده.. مرد محبت و طاعت و تقوا و ورع و حذر و تلاوت و طهارت نیستیم.. 

مرد تضرع باشیم.. بنالیم… آنقدر که صدای خدا را بشنویم.. 

طه

وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي

ﻭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻮﺩ ﺳﺎﺧﺘﻢ 

بیاییم… یه جوانه بزنیم در باغ عمرمان.. ما که مرد لیله القدر ها نبودیم.. و بعد از شهر طهور… فجور را به اعلی علیین فرستاده ایم.. و در تمام تاریخ حضور ما در زمین.. رد پای آسمان نبوده  بیاییم.. حالا که در مقام معصیت نه حال معصیت.. دلهایمان شکسته.. از خدا عاجزانه بخواهیم… مرهمی بفرستد.. و ما را از زیر پاهای کثیف شیطان بیرون بکشد..بیایم…هویت مان دشمنی با شیطان باشد.. یه عده هم با این نام معروف شوند.. موسسه تاسیس کنیم… دشمنی با شیطان…  بیاییم اعلام کنیم.. و حسرت را از دل خدا بیرون ببریم… يس

يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ

ﺍﻱ ﺩﺭﻳﻎ ﻭ ﺍﻓﺴﻮﺱ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﻱ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﺪﺍﻳﺘﺸﺎﻥ ﻧﻤﻰ  ﺁﻣﺪ ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﺴﺨﺮﻩﻣﻰ  ﻛﺮﺩﻧﺪ !(٠٣) 

بیاییم… یکبار شده… زیر تشت گناهان ما بزنیم و تمام لجن ها را برسر شیطان  خالی کنیم…بیاییم شرمنده اش کنیم.. و اصلا اساس زندگی مان… نابودی شیطان باشد.. او که عزیزان ما.. حسین ما را زیر پاهای یارانش برد… 

بیاییم با تمام دست ها و پاهایمان برای نابودی اش قیام کنیم..بیاییم در فرج را که عمری شیطان با غفلت ما بسته باز کنیم..بیاییم کمیته دشمنی با شیطان را احیا کنیم… 

بیاییم صدای خنده ی مسخره ی شیطان که دل زهرا و علی و مهدی فاطمه را خون کرده خفه کنیم… 

بیاییم حالا که آتش را در دامان ما ریخته… در دامان خودش بریزیم.. و به سوی خدا فرار کنیم الذاريات

فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّي لَكُم مِّنْهُ نَذِيرٌ مُّبِينٌ

ﭘﺲ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺧﺪﺍ ﺑﮕﺮﻳﺰﻳﺪ [ﻛﻪ] ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﺍﻭ ﺑﻴﻢ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﺍﻱ ﺭﻭﺷﻨﮕﺮم .(٠٥) آل عمران

وَسَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ

ﻭ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺁﻣﺮﺯﺷﻲ ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺗﺎﻥ ﻭ ﺑﻬﺸﺘﻲ ﻛﻪ ﭘﻬﻨﺎﻳﺶ [ ﺑﻪ ﻭﺳﻌﺖِ ] ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺍﺳﺖ ﺑﺸﺘﺎﺑﻴﺪ; ﺑﻬﺸﺘﻲ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﭘﺮﻫﻴﺰﻛﺎﺭﺍﻥ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ;(٣٣١) 

بیاییم… قرآن را زنده کنیم.. و به عنوان مبلغ قرآن در جامعه و جهان معرفی شویم…بیاییم این فریاد رسول را بشنویم و پاسخ دهیم.. الفرقان

وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا

ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰ  ﮔﻮﻳﺪ : ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ !(٠٣) 

بیاییم…. همان قلیل من عبادی الشکور باشیم.. سبأ

يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِن مَّحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَّاسِيَاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا وَقَلِيلٌ مِّنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ

[ ﮔﺮﻭﻩ ﺟﻦ ] ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ ﻫﺮﭼﻪ ﻣﻰ  ﺧﻮﺍﺳﺖ ، ﻣﻰ  ﺳﺎﺧﺘﻨﺪ ﺍﺯ ﻣﻌﺒﺪﻫﺎ ، ﻭ ﻣﺠﺴﻤﻪ ﻫﺎ ، ﻭ ﻇﺮﻭﻑ ﺑﺰﺭﮔﻲﻣﺎﻧﻨﺪ ﺣﻮﺽ ﻫﺎ ، ﻭ ﺩﻳﮓ ﻫﺎﻳﻲ ﺛﺎﺑﺖ . ﺍﻱ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺩﺍﻭﺩ ! ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺳﭙﺎﺱ ﮔﺰﺍﺭﻱ [ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻫﺎی ﺣﻖ ]ﻋﻤﻞ ﻛﻨﻴﺪ ; ﻭ ﺍﺯ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﻢ ﺍﻧﺪﻛﻲ ﺳﭙﺎﺱ ﮔﺰﺍﺭﻧﺪ .(٣١) 

بیاییم حداقل اگر خدا را بخاطر سزاور بودن عبادت نمی کنیم.. تاجر باشیم.. بخاطر پاداش قدم بزنیم… مفت نریم… جهنم را پر کنیم.. و شیطان مست سوختن ما بشود

…بیاییم   جواب درهایی که فاطمه زد را ما بدهیم… با قرآنی زیستن و فقط قرآنی زیستن… و غافلگیر کردن شیطان و پاک کردن اشک های مهدی فاطمه… 

بیاییم.. به خودمان بیاییم 1

موضوعات: سخنی باشما, انتظار, تربیتی(خانوادگی), عشقی, مهم, آرزو های طلبگی, تشبیهات, خود شناسی, تلنگر
[سه شنبه 1397-03-29] [ 12:08:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  نماز شب افضل است یا مطالعه؟؟ ...

​? نماز شب افضل است يا مطالعه و تحصيل علم؟
? فقيه عارف حضرت آيةالله ملکي تبريزي (ره) 

? شيخ ما مرحوم علامه انصاري در جواب به کسي که از او اين سوال را نموده بود که آيا نماز شب افضل است يا مطالعه و تحصيل علم؟! چه نيکو جواب گفته است که خطاب به او فرموده بودند: آيا تو قليان مي‌کشي؟! او در پاسخ گفته بود: بلي! شيخ فرموده بود: به جاي دو بار قليان کشيدن، نماز شب را بخوان
? و اين جواب متين و محکم است که در آن، به فساد اين خيال هم اشاره شده و گويا شيخ چنين گفته است که اگر تو تا اين اندازه مراقب احوال و اخلاص در اعمالت هستي، به گونه‌اي که برايت تشخيص اين مطلب مشکل شده که نماز شب افضل است يا مطالعه و تحصيل علم! چگونه اوقاتت را به کشيدن قليان که در اين باب اقوال مختلف است که يا حرام است و يا مکروه و يا مباح (صرف مي‌کني؟!) و چطور مي‌شود که بين دو عمل که هر دو مستحب است، به بهانه کمي وقت، يکي را مي‌خواهي انتخاب کني در حالي‌که در جاي ديگر وقتت را به کاري که يا حرام است و يا مکروه و يا حداقل مباح است، صرف مي‌کني؟…

موضوعات: حکایات, تربیتی(خانوادگی), جمله عالمانه, نصیحت..., تشبیهات, تلنگر
[دوشنبه 1397-03-28] [ 07:41:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  زندانی بدون دیوار ...

​? #زندانی_بدون_دیوار:بعد از جنگ آمریکا با کره، ژنرال ویلیام مایر که بعدها به سمت روانکاو ارشد ارتش آمریکا منصوب شد، یکی از پیچیده ترین موارد تاریخ جنگ در جهان را مورد مطالعه قرارمیداد:حدود 1000 نفر از نظامیان آمریکایی در کره، در اردوگاهی زندانی شده بودند که از همه استانداردهای بین المللی برخوردار بود. این زندان همه امکاناتی که باید یک زندان طبق قوانین بین المللی برای رفاه زندانیان داشته باشد را دارا بود.این زندان با تعریف متعارف تقریباً محصور نبود و حتی امکان فرار نیز تا حدی وجود داشت آب و غذا و امکانات به وفور یافت میشد.در آن از هیچیک از تکنیکهای متداول شکنجه استفاده نمیشد، اما…اما بیشترین آمار مرگ زندانیان در این اردوگاه گزارش شده بود. عجیب اینکه زندانیان به مرگ طبیعی میمردند.با این که حتی امکانات فرار وجود داشت.اما زندانیان فرار نمیکردندبسیاری از آنها شب میخوابیدند و صبح دیگر بیدار نمیشدند.آنهایی که مانده بودند احترام درجات نظامی را میان خودشان و نسبت به هموطنان خودشان که مافوق آنها بودند رعایت نمیکردند،و در عوض عموماً با زندانبانان خود طرح دوستی میریختند.دلیل این رویداد، سالها مورد مطالعه قرار گرفت.و ویلیام مایر نتیجه تحقیقات خود را به این شرح ارائه کرد:در این اردوگاه، فقط نامه هایی که حاوی خبرهای بد بود را به دست زندانیان میرساندند و نامه های مثبت و امیدبخش تحویل نمیشد.هر روز از زندانیان میخواستند در مقابل جمع، خاطره یکی از مواردی که به دوستان خودخیانت کرده اند، یا میتوانستند خدمتی بکنند و نکردند را تعریف کنند.هر کس که جاسوسی سایر زندانیان را میکرد، سیگار جایزه میگرفت.اما کسی که در موردش جاسوسی شده بود و معلوم شده بود خلافی کرده هیچ نوع تنبیهی نمیشد.در این شرایط همه به جاسوسی برای دریافت جایزه (که خطری هم برای دوستانشان نداشت) عادت کرده بودند.تحقیقات نشان داد که این سه تکنیک در کنار هم، سربازان را به نقطه مرگ رسانده است، چرا که:— با دریافت خبرهای منتخب (فقط منفی) امید از بین میرفت.— با جاسوسی، عزت نفس زندانیان تخریب میشد و خود را انسانی پست می یافتند.— با تعریف خیانتها، اعتبار آنها نزد همگروهی ها از بین میرفت.و این هر سه برای پایان یافتن انگیزه زندگی، و مرگ های خاموش کافی بود.این سبک شکنجه، شکنجه خاموش نامیده میشود.نتيجه :اگر این روزها فقط خبرهای بد میشنويم، اگر هیچکدام به فکر عزت نفس مان نيستيم و اگر همگي در فکر زدن پنبه همدیگر هستيم،به سندرم «شکنجه خاموش» مبتلا شده ايم.این روزها همه خبرهای بد را فقط به گوشمان میرسانند و ما هم استقبال میکنیم …دلار گران شده …طلا گران شده …کار نیست … مدرسه ای آتش گرفت … دانش آموزان راهیان نور در جاده کشته شدند…زورگیری در ملاءعام…این روزها هیچ کس به فکر عزت نفس ما نیست!شما چطور فکر میکنید؟ …ما ایرانیها دزدیم! …ما ایرانیها همه کارهایمان اشتباه است. …ما ایرانیها هیچی نیستیم! … ما ایرانی ها از زیر کار درمیرویم! … ما هیچ پیشرفتی نکردیم!… ما ایرانیها هیچ هنری نداریم!ما ایرانیها آدمِ حسابی نداریم!ما ایرانیها هر عیبی که یک انسان میتواند داشته باشد داریم! …توی همین محیطای مجازی چقدر بادلیل و بی دلیل به خودمان بد میگوییم و لذت میبریم.به خودمان فحش میدهیم و کیف می کنیم و میخندیم.اقوام مختلف ایرانی را مسخره می کنیم و همه با هم کل ایران را ! …بزرگان علمی٬ هنری٬ ادبی و دینی کشور خودمان را وسیله خنده و تفریح کرده ایم و هیچکس هم نباید فکر کند اینها نقشه است.این همان جنگ نرم است.این روزها همه در فکر زیرآب زدن بقیه هستند، شما چطور؟این روزها همه احساس می کنند در زندانی بدون دیوار دوران بی پایان محکومیت خود را می گذرانند و این روزها همه شبیه زندانیان جنگ آمریکا و کره منتظر مرگ خاموش هستند٬ شما چطور؟بیاییم از خواندن و شنیدن اخبار منفی فاصله بگیریم و تا میتوانیم به خود و اطرافیانمان امید بدهیم، (((احترام))) بگذاریم و در هرشرایطی شاد زندگی کنیم.با انتشار این مطلب در حفظ و ارتقاء سطح بهداشت روانی جامعه سهیم باشیم…

موضوعات: اقتصاد مقاومتی, تربیتی(خانوادگی), جنگ نرم, تشبیهات, توجه،اطلاع رسانی..., تلنگر, دانستنی ها
[جمعه 1397-01-03] [ 06:50:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  سرباز و سرهنگ ...

از شهید نواب پرسیدن:
چرا آرام نمی‌نشینی؟
ببین آیت الله بروجردی ساڪت است

نواب گفت:
آقای بروجردی سرهنگ است من سربازم
سربازاگرڪوتاهی ڪند
سرهنگ مجبورمیشودبیاید وسط

هربارڪه امام‌خامنه‌ای داردمیایدوسط،یعنی ما سربازهاڪم گذاشته‌ایم…

موضوعات: حکایات, اقتصاد مقاومتی, تربیتی(خانوادگی), دعا, آیا میدانید, داستان های خواندنی, جمله عالمانه, تشبیهات, توجه،اطلاع رسانی..., داستانک, تلنگر, خاطرات شهدا
[جمعه 1396-10-15] [ 07:26:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  50درهم دربرابر5درهم ...

? پنجاه درهم #سود در برابر پنج #درهم

? روزی مقداد حضرت #علی علیه السلام را دید و گفت: سه #روز است که چیزی نخورده ام.
? حضرت #امیرالمؤمنین علی علیه السلام رفت و زره اش را به پانصد درهم فروخت و مقداری از آن #پول را به #مقداد داد و برگشت، در راه شخصی را دید که شتری به دستش گرفته و از حضرت خواست تا آن را به صد درهم از او بخرد.
? علی علیه السلام #شتر را خرید و در بین راه شخصی آمد و از حضرت خواست تا آن شتر را به صد و پنجاه درهم به او بفروشد.
? علی علیه السلام شتر را فروخت و در آن حال، #حسن و #حسین را صدا زد تا به دنبال آن شخص بروند.
? #رسول_خدا صلی الله علیه و آله صحنه را دید و فرمود:
ای علی! کسی که شتر را به تو فروخت، #جبرئیل و شخصی که شتر را از تو خرید #میکاییل بود. پنجاه درهمی که از خرید و فروش شتر سود کردی، در مقابل پنج درهمی بود که به مقداد دادی. و َمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْرًا
“#سوره #طلاق ، #آیه 4″

? #بحارالانوار ، ج 41؛ ص 31؛ #مناقب آل ابی طالب، ج 1؛ ص 292، 287 ، همای #رحمت، ص 102 و 103

°•کپی با ذکر #صلوات آزاد است•°

موضوعات: حکایات, تربیتی(خانوادگی), داستان های خواندنی
 [ 07:21:47 ق.ظ ]



 لینک ثابت