شاعرانه های طلبه
شعر های عارفانه عاشقانه







اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        




عشق




جستجو







کد ماوس


 
  لایق باش... ...

لایق باش...

پسری از مادرش پرسید:

چگونه میتوانم زن لایقی برای خودم پیدا کنم

مادر پاسخ داد:

نگران پیدا کردن زن لایق نباش

روی مردی لایق شدن تمرکز کن تا زنی لایق نصیبت شود.


  بهترین ما ...

بهترین شما کسی است که شانه هایش نرم تر برای همسرش باشد ( متواضع باشد) و او را بیشتر تکریم کند.

بحار الانوار ، ج29، ص 230

موضوعات: احادیث, سخنی باشما, تربیتی(خانوادگی), خانم خونه
[دوشنبه 1395-12-09] [ 10:24:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  سه تایی ها... ...

✨سه چیزرابه کار بگیر:

عقل،همت،صبر

?سه چیز را آلوده نکن:

قلب،زبان،چشم

?سه چیز را

هیچگاه و هیچوقت

فراموش نکن:

خدا،مرگ و دوست خوب

موضوعات: احادیث, حکایات, سخنی باشما, تربیتی(خانوادگی)
 [ 07:20:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  موی سفید ...

#جالــــــــبه_بدونید_که ?

کندن مو سفید باعث زیاد شدن آن نمیشود ولی بدلیل فشار وارد آمده بر پوست سر و مو، توصیه میشود این کار انجام نشود ؛ با کندن موی سفید تنها در همان مکان موی سفید جدیدی رشد خواهد کرد

موضوعات: احادیث, سخنی باشما, خانم خونه, آیا میدانید
 [ 07:20:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  احتیاط!!!!!!!! ...


چون ترازو نداریم باید احتیاط کنیم!

:شخصی در مجلسی به آیت الله بهاالدینی( رضوان الله علیه) توهین و جسارتی کرده بود، (آیت الله بهاالدینی کسی بود که از ضریح مطهر امام رضا(علیه الاسلام) جواب سلام حضرت را شنیده بود.) یکی از علما و ارادتمندان ایشان می گوید: من در کنار ایشان بودم، عرض کردم اجازه می دهید که من جوابش را بدهم و با آن شخص برخورد کنم؟!

ایشان در حال تغیر فرمودند: ساکت باش نمی ترسی برکاتت از بین برود؟!

آیا برخورد با دشمن آقای بهاالدینی موجب از بین رفتن برکات می شود؟! علتش چیست؟!

علت این است که ما ترازو نداریم! ما که به کسی پرخاش می کنیم، حتی در موردی که حق با ماست، چون ترازو نداریم، ممکن است بیش از حق او، به او پرخاش نماییم. چون ترازو نداریم، میزان دقیق در دست نداریم، باید احتیاط کنیم! سخنرانی استاد فاطمی نیا

1392/6/19

موضوعات: احادیث, حکایات, سخنی باشما, تربیتی(خانوادگی)
 [ 07:18:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  پشمک حاج عبدالله... ...

*راز پشمک حاج عبدالله*

حتما نام برند پشمک حاج عبدالله به گوشتون خورده، بعدش حتما یه خورده تعجب کردین و یا حتی خندیدین..!

اما راز نام گذاری این برند چیست؟؟؟

حکایت این داستان برمیگرده به دهه 1330 زمانی که بچه های دبستان اکبریه تبریز توی زنگ تفریح از بوفه ی مدرسه و از فراش مهربون مدرسه پشمک میخریدن.

عبدالله علیزاده معروف به حاج عبدالله مستخدم دبستان اکبریه تبریز بود که اصالتا از روستاهای نزدیک ارس که پس از قحطی و فراگیر شدن بیماری واگیردار وبا ناشی از حمله متفقین، تمام اعضای خانوادش رو از دست داده بود و سپس به تبریز مهاجرت کرده و در این دبستان به عنوان مستخدم کار میکرد.

اما حاج عبدالله قصه ی ما به بچه های مدرسه علاقه وافری داشت، چون خودش علاوه بر همسرش داغ سه کودک در همین سنین رو دیده بود..

بچه ها توی زنگ تفریح از بوفه مدرسه پشمک میخریدن و هر کس پول نداشت از حاج عبدالله پشمک قرضی میگرفت.

اما حاج عبدالله با اینکه به همه جنس قرضی میداد اما هیچ دفتر ثبت بدهی نداشت..

رفته رفته بچه ها از مهربونی حاج عبدالله سوء استفاده کردند و اصلا پول نمیدادند و برخلاف تصور، حاج عبدالله علی رغم درآمد ناچیز فرراشی به هیچ کس نه نمیگفت..

تا اینکه مدیر مدرسه با دیدن تمام بچه های پشمک به دست در ایام زنگ تفریح با پیگیری ماجرا از این قضیه باخبر شد و سر همه کلاسها حاضر شد و با صحبتهای دلسوزانه اش همه رو توجیه کرد..

با این وجود هنوز اندکی از بچه ها شیطنت میکردند و پشمک مفتکی از حاج عبدالله میگرفتند.!

این منوال تا اوایل دهه چهل ادامه داشت تا اینکه در اواخر خردادماه 1341 حاج عبدالله به دلیل بیماری و کهولت سن درگذشت.

حاج عبدالله با اینکه توی تبریز غریب بود اما یکی از باشکوهترین تشییع جنازه ها رو داشت، انبوهی از جمعیت که اکثرا هم جوان بودند و گریه میکردند حاج عبدالله، بابای مهربون مدرسه رو تا قبرستان قدیم تبریز بدرقه کردند..

اما جالبتر اینکه هر پنج شنبه بر سر قبر حاج عبدالله و برای شادی روحش پشمک پخش میکردند و این منوال چندین سال و تا اوایل دهه پنجاه ادامه داشت.

بله بچه های دبستان اکبریه داشتند قرضشان را به حاج عبدالله ادا میکردند..

احسان البرزی و علی مردان طاهری موسسان پشمک حاج عبدالله دو تن از همان کودکان شیطونی هستند که هرگز بابت خوردن پشمک پول به حاج عبدالله نداده بودند و الان به یاد مهربونی و بخشش بی منت و همراه با لبخند حاج عبدالله فراش، مستخدم دبستان اکبریه

نام برند تجاری پشمک شرکت خودشون رو، حاج عبدالله گذاشتند.

زندگی صحنه زیبای هنرمندی ماست/

هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رود/

صحنه پیوسته به جاست/

خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

موضوعات: احادیث, حکایات, سخنی باشما, تربیتی(خانوادگی), داستان های خواندنی
 [ 03:55:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت