شاعرانه های طلبه
شعر های عارفانه عاشقانه







تیر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          




عشق




جستجو







کد ماوس


 
  الله اکبر.... ...


#این پارچه جین ساخت شرکت لیوایز هست،رو عکس زوم کنید ببینید حجاج در حال نماز هستند

موضوعات: سخنی باشما, نصیحت..., مهم, عجیب
[پنجشنبه 1395-12-26] [ 01:02:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...


  السلام علیک یا علی بن موسی ایها الرضا.... ...


? یک عروس و داماد تهرانی که تازه عروسی میکنند تصمیم میگیرند بنا به اسرار آقا داماد بیایند مشهد ولی عروس خانم با این شرط حاضر میشه بیاد مشهد که فقط برن تفریح و دیدن طرقبه و شاندیز و اصلا داخل حرم نروند و زیارت نکنند.

? درست چند روزی هم که مشهد بودند را با تفریح و بازار و خرید گذراندند تا اینکه روز آخر شد و چمدانهایشان را

داخل ماشینشان گذاشتند و از هتل خارج شدند.

وقتی به میدان پانزده خرداد یا به قول مشهدی ها میدان ضد رسیدند آقا داماد وقتی گنبد و گلدسته آقا رو دید ماشین را نگه داشت و سلامی به آقا داد و مشغول دعا بود که عروس خانم هم دستشو از ماشین بیرون آورد به تمسخر گفت:

امام رضا بای بای،خیلی مشهد خوش گذشت؛بای بای

? داماد ماشین را روشن کرد از مشهد خارج شدند،توی راه بودند که عروس خانم خوابش برد،تقریبا نزدیک ظهر بود و چند کیلومتری داشتند تا برسند به نیشابور که ناگهان عروس گریه کنان از خواب پرید و زار زار گریه میکرد،

از شوهرش پرسید که الان به کجا رسیدند؟

شوهرش هم جواب داد نزدیک نیشابور هستیم؛

عروس هم در حالی که گریه میکرد و رنگ پریده گفت برگردیم مشهد داماد هرچی اصرار کرد که چرا؟

ما صبح مشهد بودیم واسه چی برگردیم عزیزم؟ عروس گفت : فقط برگردیم مشهد

? برگشتند به مشهد و وقتی رسیدند به نزدیک حرم؛عروس اصرار کرد که بروند حرم ؛داماد با ادب هم اطاعت کرد ولی با اصرار فراوان دلیل گریه و اصرار برگشتن و حرم رفتن را از خانمش جویا شد که عروس خانم اینطور جواب داد :

?وقتی در ماشین خواب بودم،خواب دیدم که داخل حرم ،امام رضا ایستاده و یکی از خادمها هم داره اسامی زایرین را برایشان میخوانند و امام رضا هم تایید میکند و برای زوارش مهر تایید میزنن تا اینکه امام رضا گفتند که پس چرا اسم این خانم(عروس)را نخواندی؟

? خادم هم جواب داد که آقاجان ایشان این چند روزی که مشهد آمده بودند به زیارت شما نیامده و اعتنایی به حرم و زیارت شما نداشتند آقا

? امام رضا علیه السلام جواب داد که اسم ایشان را هم داخل لیست زایرین ما بنویسید؛

این خانم وقت رفتن و خروج از مشهد از

من خداحافظی کردند و تشکر کردند پس ایشان هم زایر ما بودند.

موضوعات: داستان های خواندنی, السلام علیک یا علی بن موسی ایها الرضا
[سه شنبه 1395-12-24] [ 07:51:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: افسر جوان...نوری [عضو] 
5 stars
1395/12/24 @ 19:56


فرم در حال بارگذاری ...


  مادر.... ...

مادری رو به فرزندش کرد و او را نصیحت کرد:

فرزندم:

روزی از روزها مرا پیر و فرتوت خواهی دید…ودر کارها یم غیر منطقی!!

در آن وقت لطفا به من کمی وقت بده و صبر کن تا مرا بفهمی.

هنگامی که دستم می لرزد و غذایم بر روی لباسم می ریزد؛

هنگامی که از پوشیدن لباسم ناتوانم؛

پس صبر کن و سالهایی را به یاد آور که کارهایی که امروز نمیتوانم انجام دهم، به تو یاد میدادم.

اگر دیگر جوان و زیبا نیستم؛

مرا ملامت نکن و کودکی ات را به یاد آور، که تلاش میکردم تو را زیبا و خوشبو کنم.

اگر دیگر نسل شما را نمی فهمم به من نخند، ولی تو گوش و چشم من ؛ برای آنچه نمی فهمم باش.

من بودم که ادب را به تو آموختم.

من بودم که به تو آموختم چگونه با زندگی روبه رو شوی.پس چگونه امروز به من می گویی چه کنم و چه نکنم.؟؟؟!!!

از کند شدن ذهنم و آرام صحبت کردنم و فکر کردنم هنگام صحبت با تو خسته نشو ، چون خوشبختی من اکنون این است که باتو باشم.تو اکنون تمام زندگی من هستی.

من همچنان می دانم که چه میخواهم، فقط برای انجام کارهایم به من کمک کن.

هنگامی که پاهایم مرا برای رسیدن به مقصد یاری نمی کند، با من مهربان باش.

اکنون که پیرم از گرفتن دستم هنگام راه رفتن خجالت نکش؛ که در کودکی ات که ناتوان بودی من دست تو را می گرفتم.

من دیگر مثل تو جوان نیستم و به سادگی، مرگ در انتظار من است.

در کنار من باش و مرا تنها نگذار.

هنگامی که از خطای من چیزی به یاد آوردی بدان که من جز مصلحت تو چیزی نمی خواستم.

خطا های مرا ببخش تا خدا تو را بیامرزد.

هنوز هم خنده و بازی های تو مرا خوشحال میکند.

مرا از همصحبتی خودت محروم نکن.

هنگام تولدت با تو بودم ؛ پس هنگام مرگم با من باش.

لازم است این متن را همه بخوانند تا احساس مادرشان را هنگامی که بزرگ شد بفهمد.

آن را برای فرزندانتان ارسال کنید.

خدایا مادرم را از کسانی قرار بده که آتش جهنم به او بگوید :عبور کن.و بهشت به او بگوید: قبل از اینکه تو را ببینم مشتاق تو بودم.

به عشق مادرتان آن را برای دیگران ارسال کنید.❤❤❤❤❤

موضوعات: سخنی باشما, تربیتی(خانوادگی), جمله عالمانه, نصیحت..., مهم, تشبیهات
 [ 07:43:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: افسر جوان...نوری [عضو] 
5 stars
1395/12/24 @ 19:54


فرم در حال بارگذاری ...


  یا ستار العیوب.... ...

☘️?☘️?☘️?☘️?☘️?☘️?

?

?

سهراب سپهری چقدر زیبا گفت:

ﺧﺪﺍ ﮔﺮ ﭘﺮﺩﻩ ﺑﺮ ﺩﺍﺭﺩ ﺯ ﺭﻭﻱ ﻛﺎﺭ آﺩﻣﻬﺎ!

ﭼﻪ ﺷﺎﺩﻳﻬﺎ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﺮﻫﻢ…

ﭼﻪ ﺑﺎﺯﻳﻬﺎ ﺷﻮﺩ ﺭﺳﻮﺍ…

ﻳﻜﻲ ﺧﻨﺪﺩ ﺯ آﺑﺎﺩﻱ…

ﻳﻜﻲ ﮔﺮﻳﺪ ﺯ ﺑﺮﺑﺎﺩﻱ…

ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺟﺎﻥ ﻛﻨﺪ ﺷﺎﺩﻱ…

ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺩﻝ ﻛﻨﺪ ﻏﻮﻏﺎ…

ﭼﻪ ﻛﺎﺫﺏ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﺻﺎﺩﻕ…

ﭼﻪ ﺻﺎﺩﻕ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﻛﺎﺫﺏ…

ﭼﻪ ﻋﺎﺑﺪ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﻓﺎﺳﻖ…

ﭼﻪ ﻓﺎﺳﻖ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﻋﺎﺑﺪ…

ﭼﻪ ﺯﺷﺘﻲ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﺭﻧﮕﻴﻦ…

ﭼﻪ ﺗﻠﺨﻲ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﺷﻴﺮﻳﻦ…

ﭼﻪ ﺑﺎﻻﻫﺎ ﺭﻭﺩ پایین…

ﻋﺠﺐ ﺻﺒﺮﻱ ﺧﺪﺍ ﺩﺍﺭﺩﻛﻪ ﭘﺮﺩﻩ ﺑﺮ ﻧﻤﻴﺪﺍﺭﺩ!!

موضوعات: ادبی, شعر, شادی
 [ 07:37:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...


  پوست.... ...

:

آیا میدانید

مویز از پیری پوست پیشگیری می کند

کشمش از لک شدن پوست پیشگیری می کند

موضوعات: آیا میدانید, پزشکی
 [ 07:32:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...