نماینده ی دروغگو | ... | |
❣ گفت درس چوپان دروغگو را بخوان. بچه زد زير گريه و گفت : نمي توانم آقا معلم! معلم پرسيد: چرا؟ بچه پاسخ داد: آقا! پدرم اين صفحه را از كتابم پاره كرده. معلم بر آشفت و جويا شد: به چه دليل؟ پسره با لحني لرزان گفت : آقا معلم! پدرم چوپان است. از خواندن اين درس سخت خشمگين شد و رو به من گفت: من و پدرم و پدر بزرگم و بسياري از پيامبران چوپان بوديم و هيچ پيامبري دروغگو نبوده است. اما يك نفر در ده ما پيدا شد و گفت به من راي بدهيد تا براي شما مدرسه بسازم، خانه بهداشت درست كنم ، به روستا جاده كشي كنم و برای فرزندانتان شغل ايجاد كنم. ما هم باور كرديم و به او راي داديم و آقا شد نماينده ی ما و به هيچيك از حرف هايش هم عمل نكرد و جواب سلام مان را هم نمي دهد. . به معلمت بگو اين صفحه را پاره كردم تا به جاي چوپان درغگو درس جديد: ” نماينده دروغگو ” را تدريس كند
[یکشنبه 1396-08-21] [ 12:51:00 ب.ظ ]
لینک ثابت |