​داستان حضور خدا در تمام لحظات ما.. و یا داستان دخالت خدا در زندگی ما… داستان عاشقی است که رنجش.. خواستن خودش نیست… از دست رفتن معشوق و تباه شدن خود معشوق است…خدا نیازی ندارد ما او را بخواهیم… و یا بخوانیم.. اگر گفته مثلا غروره بده… چون غرور تو.. تو را کوچیک و محدود نگه میداره…گناه شیطان مقایسه نبود… بد مقایسه کردن.. بود به جای قیاس فاصله ی خودش با خالق با مخلوق خودش را سنجیده… 

بیاییم شیطان را ناامید کنیم… 

بیاییم لباس سیاه خدا را با توبه و انابه از برش بیرون بکشیم.. و مهدی فاطمه را صدا کنیم..

بیاییم قابل پیش بینی نباشیم.. بیاییم شیطان را شرمنده کنیم… 

بیاییم.. حالا که زندگی ما.. نه زبان و نماز و زیارت ما… ثابت کرده.. مرد محبت و طاعت و تقوا و ورع و حذر و تلاوت و طهارت نیستیم.. 

مرد تضرع باشیم.. بنالیم… آنقدر که صدای خدا را بشنویم.. 

طه

وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي

ﻭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻮﺩ ﺳﺎﺧﺘﻢ 

بیاییم… یه جوانه بزنیم در باغ عمرمان.. ما که مرد لیله القدر ها نبودیم.. و بعد از شهر طهور… فجور را به اعلی علیین فرستاده ایم.. و در تمام تاریخ حضور ما در زمین.. رد پای آسمان نبوده  بیاییم.. حالا که در مقام معصیت نه حال معصیت.. دلهایمان شکسته.. از خدا عاجزانه بخواهیم… مرهمی بفرستد.. و ما را از زیر پاهای کثیف شیطان بیرون بکشد..بیایم…هویت مان دشمنی با شیطان باشد.. یه عده هم با این نام معروف شوند.. موسسه تاسیس کنیم… دشمنی با شیطان…  بیاییم اعلام کنیم.. و حسرت را از دل خدا بیرون ببریم… يس

يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ

ﺍﻱ ﺩﺭﻳﻎ ﻭ ﺍﻓﺴﻮﺱ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﻱ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﺪﺍﻳﺘﺸﺎﻥ ﻧﻤﻰ  ﺁﻣﺪ ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﺴﺨﺮﻩﻣﻰ  ﻛﺮﺩﻧﺪ !(٠٣) 

بیاییم… یکبار شده… زیر تشت گناهان ما بزنیم و تمام لجن ها را برسر شیطان  خالی کنیم…بیاییم شرمنده اش کنیم.. و اصلا اساس زندگی مان… نابودی شیطان باشد.. او که عزیزان ما.. حسین ما را زیر پاهای یارانش برد… 

بیاییم با تمام دست ها و پاهایمان برای نابودی اش قیام کنیم..بیاییم در فرج را که عمری شیطان با غفلت ما بسته باز کنیم..بیاییم کمیته دشمنی با شیطان را احیا کنیم… 

بیاییم صدای خنده ی مسخره ی شیطان که دل زهرا و علی و مهدی فاطمه را خون کرده خفه کنیم… 

بیاییم حالا که آتش را در دامان ما ریخته… در دامان خودش بریزیم.. و به سوی خدا فرار کنیم الذاريات

فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّي لَكُم مِّنْهُ نَذِيرٌ مُّبِينٌ

ﭘﺲ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺧﺪﺍ ﺑﮕﺮﻳﺰﻳﺪ [ﻛﻪ] ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﺍﻭ ﺑﻴﻢ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﺍﻱ ﺭﻭﺷﻨﮕﺮم .(٠٥) آل عمران

وَسَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ

ﻭ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺁﻣﺮﺯﺷﻲ ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺗﺎﻥ ﻭ ﺑﻬﺸﺘﻲ ﻛﻪ ﭘﻬﻨﺎﻳﺶ [ ﺑﻪ ﻭﺳﻌﺖِ ] ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺍﺳﺖ ﺑﺸﺘﺎﺑﻴﺪ; ﺑﻬﺸﺘﻲ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﭘﺮﻫﻴﺰﻛﺎﺭﺍﻥ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ;(٣٣١) 

بیاییم… قرآن را زنده کنیم.. و به عنوان مبلغ قرآن در جامعه و جهان معرفی شویم…بیاییم این فریاد رسول را بشنویم و پاسخ دهیم.. الفرقان

وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا

ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰ  ﮔﻮﻳﺪ : ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ !(٠٣) 

بیاییم…. همان قلیل من عبادی الشکور باشیم.. سبأ

يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِن مَّحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَّاسِيَاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا وَقَلِيلٌ مِّنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ

[ ﮔﺮﻭﻩ ﺟﻦ ] ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ ﻫﺮﭼﻪ ﻣﻰ  ﺧﻮﺍﺳﺖ ، ﻣﻰ  ﺳﺎﺧﺘﻨﺪ ﺍﺯ ﻣﻌﺒﺪﻫﺎ ، ﻭ ﻣﺠﺴﻤﻪ ﻫﺎ ، ﻭ ﻇﺮﻭﻑ ﺑﺰﺭﮔﻲﻣﺎﻧﻨﺪ ﺣﻮﺽ ﻫﺎ ، ﻭ ﺩﻳﮓ ﻫﺎﻳﻲ ﺛﺎﺑﺖ . ﺍﻱ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺩﺍﻭﺩ ! ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺳﭙﺎﺱ ﮔﺰﺍﺭﻱ [ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻫﺎی ﺣﻖ ]ﻋﻤﻞ ﻛﻨﻴﺪ ; ﻭ ﺍﺯ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﻢ ﺍﻧﺪﻛﻲ ﺳﭙﺎﺱ ﮔﺰﺍﺭﻧﺪ .(٣١) 

بیاییم حداقل اگر خدا را بخاطر سزاور بودن عبادت نمی کنیم.. تاجر باشیم.. بخاطر پاداش قدم بزنیم… مفت نریم… جهنم را پر کنیم.. و شیطان مست سوختن ما بشود

…بیاییم   جواب درهایی که فاطمه زد را ما بدهیم… با قرآنی زیستن و فقط قرآنی زیستن… و غافلگیر کردن شیطان و پاک کردن اشک های مهدی فاطمه… 

بیاییم.. به خودمان بیاییم 1

موضوعات: سخنی باشما, انتظار, تربیتی(خانوادگی), عشقی, مهم, آرزو های طلبگی, تشبیهات, خود شناسی, تلنگر
[سه شنبه 1397-03-29] [ 12:08:00 ق.ظ ]