شاعرانه های طلبه
شعر های عارفانه عاشقانه







مهر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30        




عشق




جستجو







کد ماوس


 
  لایق باش... ...

لایق باش...

پسری از مادرش پرسید:

چگونه میتوانم زن لایقی برای خودم پیدا کنم

مادر پاسخ داد:

نگران پیدا کردن زن لایق نباش

روی مردی لایق شدن تمرکز کن تا زنی لایق نصیبت شود.


  حاج حسین شهادتت مبارک.. ...


#شهدا

#سالگرد_شهادت_حاج_حسین_خرازی

#آرزوی_شهادت

سبکبالان خرامیدند و رفتند

مرا بیچاره نامیدند و رفتند

سواران لحظه ای تمکین تکردند

ترحم بر من مسکین نکردند

سواران از سر نعشم گذشتند

فغانها کردم اما برنگشتند

اسیر و زخمی و بی دست و پا من

رفیقان این چه سودا بود با من؟

رفیقان رسم همدردی کجا رفت؟

جوانمردان جوانمردی کجا رفت؟

مرا این پشت مگذارید بی تاب

گناهم چیست پایم بود در خواب

اگر دیر آمدم مجروح بودم

اسیر غبض و بسط روح بودم

در باغ شهادت را نبندید

یه ما بیچارگان زانسو نخندید

رفیقانم دعا کردند و رفتند

مرا زخمی رها کردند و رفتند

رها کردند در زندان بمانم

دعا کردند سرگردان بمانم

شهادت نردبان آسمان بود

شهادت آسمان را نردبان بود

چرا برداشتند این نردبان را؟

چرا بستند راه آسمان را؟

مرا پایی به دست نردبان بود

مرا دستی به بام آسمان بود

شهید تو بالا رفته ای من در زمینم

برادر رو سیاهم شرمگینم

مرا اسب سپیدی بود روزی

شهادت را امیدی بود روزی

در این اطراف گوش ای دل تو بودی

نگهبان بی شبی غافل تو بودی

بگو اسب سپیدم را که دزدید

امیدم را امیدم را که دزدید

مرا اسب چموشی بود روزی

شهادت می فروشی بود روزی

شبی چون باد بر یالش خزیدم

به سوی خانه ساقی دویدم

چهل شب راه را بی وقفه راندم

چهل تصویر تا کینامه خواندم

ببین ای دل چقدر این قصر زیباست

گمانم خانه ساقی همینجاست

دلم تا دست بر دامان در زد

دو دستی سنگ چیون را به سر زد

امیدم مشت نومیدی به در کوفت

نگاهم قفل در میخ غدر کوفت

چه درد است این که در فصل اقاقی

به روی عاشقان در بسته ساقی

بر این در، وای من قفلی لجوج است

بجوش ای اشک هنگام خروج است

در میخانه را گیرم که بستند

کلیدش را چرا یا رب شکستند؟

من آخر طاقت ماندن ندارم

خدایا تاب جان کندن ندارم

دلم تا چند یا رب خسته باشد؟

در لطف تو تا کی بسته باشد؟

بیا باز امشب ای دل در بکوبیم

بیا این بار محکمتر بکوبیم

مکوب ای دل به تلخی دست بر دست

در این قصر بلور آخر کسی هست

بکوب ای دل که این جا قصر نور است

بکوب ای دل مرا شرم حضور است

بکوب ای دل که غفار است یارم

من از کوبیدن در شرم دارم

بکوب ای دل که جای شک و ظن نیست

مرا هرچند روی در زدن نیست

کریمان گرچه ستار العیوب اند

گدایانی که محبوبند، خوبند

بکوب ای دل، مشو نومید از این در

بکوب ای دل هزاران بار دیگر

دلا! پیش آی تا داغت بگویم

به گوشت، قصه ای شیرین بگویم

برون آیی اگر از حفره ی ناز

به رویت می گشایم سفره ی راز

نمی دانم بگویم یا نگویم

دلا! بگذار تا حالا نگویم

ببخش ای خوب امشب ناتوانم

خطا در رفته از دست زبانم

لطیفا رحمت آور، من ضعیفم

قوی تر از من است، امشب حریفم

شبی ترک محبت گفته بودم

میان دره ی شب خفته بودم

نی ام از ناله ی شیرین تهی بود

سرم بر خاک طاقت سر نمی سود

زبانم حرف با حرفی نمی زد

سکوتم ظرف بر ظرفی نمی زد

نگاهم خال، در جایی نمی کوفت

به چشمم اشک غم، پایی نمی کوفت

دلم در سینه قفلی بود، محکم

کلیدش بود، در دریاچه ی غم

امیدم، گرد امیدی نمی گشت

شبم دنبال خورشیدی نمی گشت

حبیبم قاصدی از پی فرستاد

پیامی با بلوری می فرستاد

که میدانم تو را شرم حضور است

مشو نومید، اینجا قصر نور است

الا! ای عاشق اندوهگینم

نمی خواهم تو را غمگین ببینم

اگر آه تو از جنس نیاز است

در باغ شهادت باز، باز است

نمی دانم که در سر، این چه سوداست

همین اندازه می دانم که زیباست

خداوندا چه درد است این چه درد است

که فولاد دلم را آب کرده است

مرا ای دوست، شرم بندگی کشت

چه لطف است این، مرا شرمندگی کشت

موضوعات: شهیدان, احادیث, سخنی باشما
[یکشنبه 1395-12-08] [ 03:16:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  زندگی کن.. ...

5 علامتی که نشان می دهد باید زندگی خود را تغییر دهید:

1⃣زیاد غر می زنید.

2⃣به یاد گرفتن چیزهای جدید علاقه ندارید.

3⃣با خودتان مهربان نیستید.

4⃣برای آینده برنامه ریزی نمی کنید.

5⃣به سلامتی و زیبایی خودتان اهمیت نمی دهید.

….تغییر در هر لحظه ، شروع زندگی است …

موضوعات: احادیث, سخنی باشما, تربیتی(خانوادگی)
 [ 01:21:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  آب لیمو... ...

برای رفع نفخ معده:

آب لیموی طبیعی را نیم ساعت قبل صبحانه در آب ولرم حل کنید و میل کنید تاسوءهاضمه و نفخ شما برطرف شود.

موضوعات: احادیث, خانم خونه
 [ 01:21:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  بازم 12..... ...


تقویت حافظه …

موضوعات: احادیث, تربیتی(خانوادگی), خانم خونه
[شنبه 1395-12-07] [ 11:37:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  خدااااا...... ...


کودک و خدا…

کودک نجوا کرد:خدایا با من صحبت کن و یک چکاوک در

چمنزار آواز خواند ولی کودک نشنید

پس کودک فریاد زد:خدایا با من صحبت کن!

و آذرخش در آسمان غرید ولی کودک متوجه نشد

کودک فریاد زد :خدایا یک معجزه به من نشان بده و یک زندگی متولد شد ولی کودک نفهمید

کودک در نا امیدی گریه کرد و گفت: خدایا مرا لمس کن و بگذار تو را بشناسم،

پس خدا نزد کودک آمد و او را لمس کرد ولی 

کودک بالهای پروانه را شکست و در حالی که خدا را درک نکرده بود از آنجا دور شد

موضوعات: احادیث, حکایات, تربیتی(خانوادگی), مناجات دلانه
 [ 11:37:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت
 
مداحی های محرم