شاعرانه های طلبه
شعر های عارفانه عاشقانه







اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        




عشق




جستجو







کد ماوس


 
  الله.... ...


#شما_دینتون_رو_فروختید_و_ما_اون_رو_خریدیم…

موضوعات: حکایات, سخنی باشما, تربیتی(خانوادگی), جنگ نرم, داستان های خواندنی, جمله عالمانه, حجاب, خدایی
[چهارشنبه 1396-01-30] [ 09:52:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  چه خوبه.... ...

چه خوبه وقتی حالمون خوبه به فکر خوب کردنِ حالِ بقیه هم باشیم

چه خوبه وارد جایی میشیم با انرژی سلام کنیم

چه خوبه احوالِ همدیگه رو پرسیم

چه خوبه همکارمونو میبینیم تعریف کنیم ازش اونم ذوق کنه

چه خوبه دوتا چای بریزیم بشینیم کنار عزیزمون گل بگیم گل بشنویم زندگی کنیم چند دقیقه

چه خوبه به کسایی که دوسشون داریم بگیم که چقدر دوسشون داریم و چقدر عزیزن واسمون

چه خوبه گل هدیه بدیم به همدیگه

چه خوبه کتابای خوب بخونیم و به همدیگه بگیم تا همه لذت ببرن از این نعمت

چه خوبه هوایِ دل همدیگه رو داشته باشیم

چه خوبه واسه همدیگه دعا کنیم سلامتی بخوایم شادی بخوایم موفقیت بخوایم ولی نه فقط واسه خودمون واسه همه

چه خوبه که خوب باشیم

#سبک_زندگی

موضوعات: سخنی باشما, تربیتی(خانوادگی), جمله عالمانه, نصیحت...
[سه شنبه 1396-01-29] [ 10:50:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  مستاجر و صاحب خانه..... ...


?رهبر مثل صاحب خانه میمونه اما رییس‌جمهور مثل مستاجره!

?صاحب خانه همیشه به فکر خونش اما مستاجر هیچ وقت به فکر خونه ای که نشسته نیست؛

چون مال خودش نیست و دلش نمیسوزه !

موضوعات: آقا را از هر طرف بخوانی آقاست...., آیا میدانید, جمله عالمانه, تشبیهات
[جمعه 1396-01-11] [ 06:37:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  انسان ها.... ...


کدوم یکی هستی؟

موضوعات: تربیتی(خانوادگی), خانم خونه, آیا میدانید, جمله عالمانه
[پنجشنبه 1395-12-26] [ 04:28:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  مادر.... ...

مادری رو به فرزندش کرد و او را نصیحت کرد:

فرزندم:

روزی از روزها مرا پیر و فرتوت خواهی دید…ودر کارها یم غیر منطقی!!

در آن وقت لطفا به من کمی وقت بده و صبر کن تا مرا بفهمی.

هنگامی که دستم می لرزد و غذایم بر روی لباسم می ریزد؛

هنگامی که از پوشیدن لباسم ناتوانم؛

پس صبر کن و سالهایی را به یاد آور که کارهایی که امروز نمیتوانم انجام دهم، به تو یاد میدادم.

اگر دیگر جوان و زیبا نیستم؛

مرا ملامت نکن و کودکی ات را به یاد آور، که تلاش میکردم تو را زیبا و خوشبو کنم.

اگر دیگر نسل شما را نمی فهمم به من نخند، ولی تو گوش و چشم من ؛ برای آنچه نمی فهمم باش.

من بودم که ادب را به تو آموختم.

من بودم که به تو آموختم چگونه با زندگی روبه رو شوی.پس چگونه امروز به من می گویی چه کنم و چه نکنم.؟؟؟!!!

از کند شدن ذهنم و آرام صحبت کردنم و فکر کردنم هنگام صحبت با تو خسته نشو ، چون خوشبختی من اکنون این است که باتو باشم.تو اکنون تمام زندگی من هستی.

من همچنان می دانم که چه میخواهم، فقط برای انجام کارهایم به من کمک کن.

هنگامی که پاهایم مرا برای رسیدن به مقصد یاری نمی کند، با من مهربان باش.

اکنون که پیرم از گرفتن دستم هنگام راه رفتن خجالت نکش؛ که در کودکی ات که ناتوان بودی من دست تو را می گرفتم.

من دیگر مثل تو جوان نیستم و به سادگی، مرگ در انتظار من است.

در کنار من باش و مرا تنها نگذار.

هنگامی که از خطای من چیزی به یاد آوردی بدان که من جز مصلحت تو چیزی نمی خواستم.

خطا های مرا ببخش تا خدا تو را بیامرزد.

هنوز هم خنده و بازی های تو مرا خوشحال میکند.

مرا از همصحبتی خودت محروم نکن.

هنگام تولدت با تو بودم ؛ پس هنگام مرگم با من باش.

لازم است این متن را همه بخوانند تا احساس مادرشان را هنگامی که بزرگ شد بفهمد.

آن را برای فرزندانتان ارسال کنید.

خدایا مادرم را از کسانی قرار بده که آتش جهنم به او بگوید :عبور کن.و بهشت به او بگوید: قبل از اینکه تو را ببینم مشتاق تو بودم.

به عشق مادرتان آن را برای دیگران ارسال کنید.❤❤❤❤❤

موضوعات: سخنی باشما, تربیتی(خانوادگی), جمله عالمانه, نصیحت..., مهم, تشبیهات
[سه شنبه 1395-12-24] [ 07:43:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت