شاعرانه های طلبه
شعر های عارفانه عاشقانه







اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        




عشق




جستجو







کد ماوس


 
  لایق باش... ...

لایق باش...

پسری از مادرش پرسید:

چگونه میتوانم زن لایقی برای خودم پیدا کنم

مادر پاسخ داد:

نگران پیدا کردن زن لایق نباش

روی مردی لایق شدن تمرکز کن تا زنی لایق نصیبت شود.


  بخشش ...

#برای_خوشحالیت_ببخش

?استادی با شاگردش از باغى میگذشت…
چشمشان به یک کفش کهنه افتاد.
شاگرد گفت گمان میکنم این کفشهای کارگرى است که در این باغ کار میکند . بیا با پنهان کردن کفشها عکس العمل کارگر را ببینیم و بعد کفشها را پس بدهیم و کمى شاد شویم …!

?استاد گفت چرا براى خنده خود او را ناراحت کنیم؛ بیا کارى که میگویم انجام بده و عکس العملش را ببین!

مقدارى پول درون آن قرار بده…
شاگرد هم پذیرفت و بعد از قرار دادن پول ، مخفى شدند.

کارگر براى تعویض لباس به وسائل خود مراجعه کرد و همینکه پا درون کفش گذاشت متوجه شیئى درون کفش شد و بعد از وارسى ، پول ها را دید.

با گریه فریاد زد : خدایا شکرت !
خدایی که هیچ وقت بندگانت را فراموش نمیکنى…
میدانى که همسر مریض و فرزندان گرسنه دارم و در این فکر بودم که امروز با دست خالى و با چه رویی به نزد آنها باز گردم و همینطور اشک میریخت…

استاد به شاگردش گفت: همیشه سعى کن براى خوشحالیت ببخشى نه بستانی…

موضوعات: حکایات, نماز, داستان های خواندنی, داستانک
[یکشنبه 1396-07-30] [ 07:26:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  چه کردیم؟؟؟؟؟ ...


برای اقاچه کردیم…?

موضوعات: عکس ها, حکایات, سخنی باشما, انتظار, دعا
[جمعه 1396-07-28] [ 06:44:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  یقین ...


? اگر یقینشان بیشتر بود، به جای آب، روی هوا هم راه می‌رفتند…

موضوعات: احادیث, حدیث, حکایات, جمله عالمانه, تلنگر
[جمعه 1396-07-21] [ 09:10:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  زنگوله ...

⚘﷽

می‌گویند آقا محمد خان قاجار علاقه خاصی به شکار روباه داشته. تمام روز را در پی یک روباه با اسبش می‌تاخته تا جایی که روباه از فرط خستگی نقش زمین می‌شده. بعد آن بیچاره را می‌گرفته و دور گردنش، زنگوله‌ای آویزان می‌کرده. در ‌‌نهایت هم ر‌هایش می‌کرده. تا اینجای داستان مشکلی نیست. درست است روباه مسافت، زیادی را دَویده، وحشت کرده، خسته هم شده، اما زنده و سالم است. هم جانش را دارد، هم دُمش را. پوستش هم سر جای خودش است. می‌ماند فقط آن زنگوله!… از اینجای داستان، روباه هر جا که برود یک زنگوله توی گردنش صدا می‌کند. دیگر نمی‌تواند شکار کند، زیرا صدای آن زنگوله، شکار را فراری می‌دهد. بنابراین «گرسنه» می‌ماند. صدای زنگوله، جفتش را هم فراری می‌دهد، پس «تنها» می‌ماند. از همه بد‌تر، صدای زنگوله، خود روباه را هم «آشفته» می‌کند، «آرامش»‌اش را به هم می‌زند.

?این‌‌ دقیقا همان بلایی است که انسان امروزی در پرتو #مدرنیته بر سر ذهن پُرتَنشِ خودش می‌آورد.

موضوعات: حکایات, سخنی باشما, جنگ نرم, داستان های خواندنی, جمله عالمانه
 [ 08:57:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  فدای لبخندت..... ...


?مومن بودن جسارت میخواهد?
…..
اینکه وسط یه عده بی نماز،نماز بخونی !!اینکه وسط یه عده بی حجاب در گرمای تابستون حجاب داشته باشی !!
اینکه حد و حدود محرم و نامحرم و رعایت کنی !!
اینکه تو فاطمیه مشکى بپوشى و مردم عروسى بگیرن !!
اینکه به جاى آهنگ و ترانه ،قرآن گوش کنى !!
ناراحت نباش خواهر و برادرم ، دوره آخر الزمان است،
به خودت افتخار کن …
تو خاصی …
تو شیعه على هستى …
تو منتظر فرجى …
تو گریه کن حسینى …
نه اُمُّل …
بگذار تمام دنیا بد وبیراهه بگویند!
به خودت …
به محاسنت …
به چادرت …
به عزاداریت …
به سیاه پوش بودنت …
می ارزد به یک لبخند رضایت مهدی فاطمه

موضوعات: حکایات, سخنی باشما, انتظار, تربیتی(خانوادگی), من و طلبگی, نماز, جنگ نرم, جمله عالمانه, نصیحت..., انواع گناه, مهم, تشبیهات, حجاب
 [ 08:20:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت