شاعرانه های طلبه
شعر های عارفانه عاشقانه







اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        




عشق




جستجو







کد ماوس


 
  بوی کباب و دل کباب ...


هر وقت میخواهيم با سيد برويم توي شهر قدمي بزنيم

 يکي دو نفر جلوتر مي روند تا اگر بوي کباب شنيدند خبرش کنند. 
حساسيت دارد به بوي کباب ،خيلي حالش بد مي شود!
يک بار خيلي اصرار کرديم که بگوید چرا؟

گفت:

«اگر در ميدان مين بودي 

و به خاطر اشتباه تو

 مين فسفري عمل مي کرد 

و بهترین دوستت برای اينکه معبر و عمليات لو نرود

 آن را مي گرفت زير شکمش و ذره ذره آب مي شد 

و در ان شرایط وحشتناک حتي داد و فریاد هم نمي زد 

و از اين ماجرا فقط بوی بدن کباب شده توی فضا می ماند
تو به اين بو حساس نمي شدی؟!
یادشان در خاطره ها و روحشان شاد

 دلیر مردانی که شجاع و جان برکف برای این خاک  جنگیدند.

موضوعات: شهیدان, حکایات, داستان های خواندنی, تشبیهات, داستانک, تلنگر, خاطره
[دوشنبه 1396-08-08] [ 10:47:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  فهم دین.... ...

موضوعات: احادیث, تربیتی(خانوادگی), لحظه ای با علما...., جمله عالمانه
[پنجشنبه 1395-12-19] [ 06:49:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  سربازآقا.... ...

? خیلی قشنگه

از اصفهان به قم می رفت ،

صدای آهنگ مبتذلی که راننده گوش می کرد اونو آزار می داد.

رفت و با خوشرویی به راننده گفت : اگه امکان داره یا نوار رو خاموش کنید یا برای خودتون بذارین ؛

راننده با تمسخر گفت : اگه ناراحتی می تونی پیاده بشی ،

چند لحظه ای رفت توی فکر: هوای سرد، بیابان، تاریکی و …

اینبار به راننده گفت اگه خاموش نکنی پیاده میشم

?راننده هم نه کم گذاشت نه زیاد ، پدال ترمز و فشار داد و وایستاد و گفت بفرما !

پیاده شد . اتوبوس هنوز خیلی دور نشده بود که ایستاد،

همین که به اتوبوس رسید راننده بهش گفت بیا بالا جوون ، نوار رو خاموش کردم.

وقتی سالها بعد خبر شهادتش رو به آیت الله بهاءالدینی دادند ایشون در حالی که به عکسش نگاه میکرد فرمود : « امام زمان(عج) از من یه سرباز خواست ، من هم صاحب این عکسو معرفی کردم … »

?روحانی شهید جلال افشار

موضوعات: شهیدان, حکایات, داستان های خواندنی
[یکشنبه 1395-12-15] [ 01:05:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت