شاعرانه های طلبه
شعر های عارفانه عاشقانه







اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        




عشق




جستجو







کد ماوس


 
  بوی کباب و دل کباب ...


هر وقت میخواهيم با سيد برويم توي شهر قدمي بزنيم

 يکي دو نفر جلوتر مي روند تا اگر بوي کباب شنيدند خبرش کنند. 
حساسيت دارد به بوي کباب ،خيلي حالش بد مي شود!
يک بار خيلي اصرار کرديم که بگوید چرا؟

گفت:

«اگر در ميدان مين بودي 

و به خاطر اشتباه تو

 مين فسفري عمل مي کرد 

و بهترین دوستت برای اينکه معبر و عمليات لو نرود

 آن را مي گرفت زير شکمش و ذره ذره آب مي شد 

و در ان شرایط وحشتناک حتي داد و فریاد هم نمي زد 

و از اين ماجرا فقط بوی بدن کباب شده توی فضا می ماند
تو به اين بو حساس نمي شدی؟!
یادشان در خاطره ها و روحشان شاد

 دلیر مردانی که شجاع و جان برکف برای این خاک  جنگیدند.

موضوعات: شهیدان, حکایات, داستان های خواندنی, تشبیهات, داستانک, تلنگر, خاطره
[دوشنبه 1396-08-08] [ 10:47:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  کوروش.... ...


کوروش زمانه را دریابید#روشنفکرنماها #سردار_ایرانی

موضوعات: عکس ها, سخنی باشما, جنگ نرم, تشبیهات
 [ 07:23:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  کرم ضد سیمان ...

​?‍
مردي وارد داروخانه شد وبا لهجه اي ساده گفت:

کرم ضد سيمان دارين؟

متصدي داروخانه با لحني تمسخر آميز گفت: بله که داريم کرم ضد تيرآهن و آجرم داريم حالا خارجي ميخواي يا ايراني؟

خارجيش گرونه ها گفته باشم!

مرد نگاهي به دستانش کرد و روبه روي فروشنده گرفت و گفت:
ازوقتي کارگر ساختمون شدم دستام زبر شده نميتونم دخترمو نوازش کنم…

اگه خارجيش بهتره، خارجيشو بده !

متصدی داروخانه سرش را پایین انداخت و معذرت خواهی کرد.?
☄‍☄‍☄‍☄‍☄‍☄‍
انسانيت و تقواست که سرنوشت ساز است … جايگاه شاه و گدا و دارا و ندار همه ” قبر “است… مواظب باشيم که «تقوا»بايک «تق» «وا» نرود … براي رسيدن به کبريا بايد نه “کبر” داشت نه"ريا"!!!.

موضوعات: داستان های خواندنی, تشبیهات, داستانک, تلنگر
 [ 05:55:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  قضاوت ...

پسرکی دو سیب در دست داشت
مادرش گفت:

یکی از سیب هاتو به من میدی؟
پسرک یک گاز بر این سیب زد
و گازی به آن سیب !
لبخند روی لبان مادر خشکید!
سیمایش داد می زد که چقدر از پسرکش ناامید شده
اما پسرک یکی از سیب های گاز زده را به طرف مادر گرفت و گفت:
بیا مامان!
این یکی ، شیرین تره!
مادر ، خشکش زد
چه اندیشه ای با ذهن خود کرده بود.
هر قدر هم که با تجربه باشید
قضاوت خود را به تأخیر بیاندازید
و بگذارید طرف ، فرصتی برای توضیح داشته باشد .

موضوعات: داستان های خواندنی, نصیحت..., تشبیهات, داستانک, تلنگر
[یکشنبه 1396-08-07] [ 10:00:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  کنیز... ...


حالا کنیز نیست
میگفت: از این زندگی سنتی خسته شده ام.
میگفت: در زندگی ما ,زن کنیز شوهر است
میگفت: تا کی بشورم وبپزم وبچه داری کنم وتوی خانه بنشینم؟؟؟
بعد برای اینکه کنیز نباشد,پایش را کرد توی یک کفش
وبچه ها را داد به شوهرش و طلاق گرفت.???
حالا او دیگر کنیز شوهرش نیست!!!

در یک شرکت ?خصوصی کار می کند
که هم منشی ?است
هم آبدارچی☕☕ وهم پیک?
هم باید برای صبحانه چهار نفر نان بخرد
هم دستشویی را تمییز کند
هم باید….
به خاطر شش صد هزار تومان, در ماه توهین میشنود, تحقیر میشود
وهیــــــــــــــچ نمی تواند بگوید

#طلاق_آفت_جامعه_امروز

موضوعات: سخنی باشما, تربیتی(خانوادگی), نصیحت..., تشبیهات, تلنگر
 [ 07:26:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت